خشم آوردن . [ خ َ
/ خ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) برآشفتن . عصبانی شدن . غضبناک شدن
: شیر خشم آورد و جست از جای خویش .
رودکی .
مار را هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری .
بوشکور بلخی .
چو خشم آورم شاه کاوس کیست
بمن دست یازیدن طوس چیست .
فردوسی .
پدر وار خشم آورد بر پسر.
سعدی (بوستان ).
چو خشم آری آنگه شوند از تو سیر
که از بام پنجه گز افتی بزیر.
سعدی (بوستان ).
-
خشم آوردن بر ؛ عصبانی شدن بر کسی . غضبناک شدن بر کسی . توضیح : «خشم آوردن » با کلمه ٔ «بر» متعدی میشود.