خط
نویسه گردانی:
ḴṬ
خط. [ خ َطط / خ ِطط ] (اِخ ) نام موضعی است ببحرین که نیزه های خوب بدانجا منسوب است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و بر اردشیر که دارالملک کرمانست او بنا کرد و اهواز و خوزستان و شهریست خره نام از موصل و شهری ببحرین که آنرا خط خوانند و نیزه ٔ خطی از آنجا خیزد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ) و جزایر از ایشان بستد و به جزیره ٔ خط بیرون آمد کی نیزه های خطی از آنجا آرند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). || بستنگاه کشتی است ببحرین . رماح خطیه منسوب است به آن بدان جهت که در آنجا آنرا می فروشند نه آنکه منبت نیزه هاست . (منتهی الارب ).
- رماح خطیة ؛ نیزه های منسوب به خط که از نیزه های بسیار خوب بوده است . رجوع به «خط» در این لغت نامه شود.
- نیزه ٔ خطی ؛ نیزه منسوب به خط. رمح خطی .
واژه های همانند
۲۴۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
خط مدیر. [ خ َطْ طِ م ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی است خارج شده از مرکز معدل المسیر بطرف مرکز تدویر. (یادداشت بخط مؤلف ).
خط مزور. [ خ َطْ طِ م ُ زَوْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط فرودینه است که خط هفتم جام جم باشد. (از ناظم الاطباء).
خط مشکل . [ خ َطْ طِ م ُ ک ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط ناخوانا. (از آنندراج ).
ریزه خط. [ زَ / زِ خ َ ] (اِ مرکب ) خط ریزه و باریک . مقابل خط جلی . (ناظم الاطباء).
کوره خط. [ رَ / رِ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) خطی بد و ناخوانا یا خطی که بسختی قابل خواندن است به علت ناپختگی خط و کم سوادی نویسنده . خط کسانی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خط کوفی نام خطی از خطوط اسلامی است که منسوب به شهر کوفه بوده و گفته میشود که در آنجا شکل گرفته و توسعه یافته است. نخستین نسخههای قرآن با این خط نوشت...
(به کسی یا چیزی )با القای آنچه که موجب جانبگرایی می شود بر عملکردشخص یا چیزی تاثیر گذاشتن و روند امور را از حالت بیطرفی به مسیر خاصی سوق دادن .
خطّ الرأس. (عبارت عربی) خطّی مجازی (یا خیالی) که قلّه های مرتفع یک رشته کوه را به هم متّصل می نماید. در زبان عربی، قلّه کوه را رأس الجَبَل گویند. رجوع...