اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خط

نویسه گردانی: ḴṬ
خط. [ خ ُطط ] (اِخ ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خطبخون کسی آوردن . [ خ َ ب ِ ن ِ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) حکم قتل کسی را صادر کردن . دستور خون کسی را دادن . خط به خون کسی نوشتن . (از مجموع...
خط بخون کسی نوشتن . [ خ َب ِ ن ِ ک َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) حکم قتل کسی را صادرکردن . خط بخون کسی آوردن . (از مجموعه ٔ مترادفات ).
خط ریش. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عِذار. (منتهی الارب) (یادداشت بخط مؤلف ). به انگلیسی whisker عذار. [ ع ِ ] (ع اِ) افسار ستور. (منتهی الار...
کنوانسیون بین‌المللی خط شاهین کشتی‌ها نام لاتین: International Convention On Load Lines, 1966 موقعیت: واشینگتن دی.سی. سال تاسیس : ۱۹۳۰ کنوانسیون بین‌ا...
خت . [ خ َت ت ] (ع مص ) با نیزه پشت سرهم زدن ۞ . (از متن اللغة) (اقرب الموارد)(معجم الوسیط) (تاج العروس ) (متن اللغة) (البستان ). || استحیا...
خت . [ خ ِ ] (اِ) دو.دوندگی . || تابش . جلوه . (ناظم الاطباء).
خت . [ خ َت ت ] (اِخ ) شهرکی است در نواحی جبال عمان . (از یاقوت معجم البلدان ).
خت کندی . [ خ َ ک َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است به افغانستان واقع در 53 هزار و پانصدگزی جنوب شرقی دوچینه و متصل برود کندی در علاقه کتواز ناح...
خت و خلوت . [ خ َ ت ُ / ت ْت ُ خ َ وَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) وصف است مرجایی را که هیچکس بدانجا نیست یا مردم بدانجانهایت قلیل است . (از یاددا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.