خط آتش خوان . [ خ َطْ طِ ت َ
/ ت ِ خوا
/ خا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )خان آرزو می فرماید: خطی بود که هنگامه گیران بر قطعات کاغذ سپید به آب پیاز نوشته ، نگهدارند. چون سائلی برای حاجتی سؤال کند، قطعه ای از آن برآورده نزدیک برآتش برند حروف از آن نمایان شود و بر طبق آن حکم کنند و آن کاغذ را در آب اندازند و واقعی اینست که فقیر این لفظ را در هیچ شعر استادی ندیده ، از بعضی معتمدان شنیده در شعر خود آورده و آن اینست
: بر زبان حال دارد شمع خاموش این سخن
سرنوشت کشتگانت خط آتش خوان بود.
(آنندراج ).