اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خط آوردن

نویسه گردانی: ḴṬ ʼAWRDN
خط آوردن . [ خ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) تازه ریش در آوردن . تازه خط بر صورت در آمدن : دویست غلام بیشتر خط آورده همه خیاره و مبارز و اهل سلاح بگزید. (تاریخ بیهقی ).
بازآمد و آن رونق پارینش نیست
خط خویشتن آورده که من معزولم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سر بر خط آوردن . [ س َ ب َ خ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مطیع بودن . فرمانبردار شدن : سر بر خط آرد و پسر رابه درگاه عالی فرستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ...
خطبخون کسی آوردن . [ خ َ ب ِ ن ِ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) حکم قتل کسی را صادر کردن . دستور خون کسی را دادن . خط به خون کسی نوشتن . (از مجموع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.