گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خطائی نویسه گردانی: ḴṬAʼY خطائی . [ خ َ ] (اِ) قسمی پارچه بوده است :از ابریسک و کمخای خطائی . نظامی قاری .|| قسمی سوسن . || قسمی خشت پخته بزرگتر از آجر متداول . (یادداشت بخط مؤلف ). این قالب و اندازه برای آجر امروز دیگر متداول نیست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی اسلیم خطائی اسلیم خطائی . [ اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از نقاشی و گره بندی که بر گرد نقشها سازند و آنرا بند رومی نیز گویند، و تنها اسلیمی و سلمی نی... لاله ٔ خطائی لاله ٔ خطائی . [ ل َ / ل ِ ی ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسم فارسی حماحم است . (فهرست مخزن الادویه ). خوش نظر. ریحان تاتاری . رجوع به لال... لاجین خطائی لاجین خطائی . [ ن ِ خ َ ] (اِخ ) نام سرلشکرفخرالدین سالاری از امرای ناصرالدین قباچه حاکم سدوستان . وی در جنگ با اورخان که مقدمه ٔ سلطان ج... اسلیمی خطائی اسلیمی خطائی . [اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) اسلیم خطائی : طالع شهرت چنان دارم که دوران گر کشدحلقه بر نام من اسلیمی خطائی می شود. اشرف .قضا ... بادیان خطائی بادیان خطائی . [ ن ِ خ َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به بادیان ختائی شود. ختائی ختائی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب بختا که نام ناحیتی است بچین : ترک ختائی شده یعنی چو ماه زلف خطا بر زده زیر کلاه . نظامی .|| (اِ) هرپارچه... ختائی ختائی .[ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل آقاجری کهکیلویه از ایلات فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88). ختایی ختایی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به ختا : گر نامه کند شاه سوی قیصر رومی ور پیک فرستد سوی فغفور ختایی .منوچهری . بی خطایی بی خطایی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی خطا. خطا نکردن . اشتباه نکردن :چون کز تو وفاست بیوفایی پیش تو خطاست بیخطایی .نظامی . گاو خطایی گاو خطایی . [ وِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ کژگاو.غژغاو. نوعی از گاومیش که دمی مانند دم اسب دارد. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود