اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خطائی

نویسه گردانی: ḴṬAʼY
خطائی . [ خ َ ] (اِخ ) مولانازاده . از جمله کسانی است که بر شرح مفتاح سیدشریف حاشیه نگاشته . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اسلیم خطائی . [ اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از نقاشی و گره بندی که بر گرد نقشها سازند و آنرا بند رومی نیز گویند، و تنها اسلیمی و سلمی نی...
لاله ٔ خطائی . [ ل َ / ل ِ ی ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسم فارسی حماحم است . (فهرست مخزن الادویه ). خوش نظر. ریحان تاتاری . رجوع به لال...
لاجین خطائی . [ ن ِ خ َ ] (اِخ ) نام سرلشکرفخرالدین سالاری از امرای ناصرالدین قباچه حاکم سدوستان . وی در جنگ با اورخان که مقدمه ٔ سلطان ج...
اسلیمی خطائی . [اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) اسلیم خطائی : طالع شهرت چنان دارم که دوران گر کشدحلقه بر نام من اسلیمی خطائی می شود. اشرف .قضا ...
بادیان خطائی . [ ن ِ خ َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به بادیان ختائی شود.
ختائی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب بختا که نام ناحیتی است بچین : ترک ختائی شده یعنی چو ماه زلف خطا بر زده زیر کلاه . نظامی .|| (اِ) هرپارچه...
ختائی .[ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل آقاجری کهکیلویه از ایلات فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88).
ختایی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به ختا : گر نامه کند شاه سوی قیصر رومی ور پیک فرستد سوی فغفور ختایی .منوچهری .
بی خطایی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی خطا. خطا نکردن . اشتباه نکردن :چون کز تو وفاست بیوفایی پیش تو خطاست بیخطایی .نظامی .
گاو خطایی . [ وِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ کژگاو.غژغاو. نوعی از گاومیش که دمی مانند دم اسب دارد.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.