اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خطابی

نویسه گردانی: ḴṬABY
خطابی . [ خ َطْ طا ] (اِخ ) ابوسلیمان . رجوع به ابوسلیمان خطابی در این لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خطابی . [ خ ِ بی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به خطابه : سخنهای خطابی و امثال آن که بنظر اول آنرا نظرةالحرفا گویند. (جهانگشای جوینی ). || لفظ...
خطابی . [ خ َطْ طا ] (اِخ ) ابومحمدعبداﷲبن محمدبن حرب الخطاب . وی از نحویان بود و مذهب کوفی در نحو داشت و او راست کتاب النحو الکبیر و کتاب ...
ملک خطابی . [ م َ ل ِ خ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خالصه است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 172 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
قیاس خطابی . [ س ِ خ ِ / خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است مرکب از مقدمات مقبوله یا مظنونه و غرض از خطابه و قیاس خطاب...
خطابی حسینی . [ خ ِ بی ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) وی از منجمان متطبب بود که برای سلطان بایزیدبن سلطان محمد فاتح کتاب تحفةالحساب رادر سال 895 هَ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.