خطاپوش . [ خ َ ] (نف مرکب ) شفیق . رحیم . || کسی که از گناه و جرم اغماض می کند. (ناظم الاطباء). جرم پوش . (یادداشت بخط مؤلف ). پوشنده ٔ خطا. (آنندراج )
: گر رحمت حق هست عطاباش و خطاپوش
تو رحمت حق بر همه آفاق عطائی .
خاقانی .
ای فلک بر درتو حلقه بگوش
هم خطاپوش و هم خطائی پوش .
نظامی .
پیر پیمانه کش ما که ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد.
حافظ.
آب رو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم .
حافظ.
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.
حافظ.