خط استواء. ۞ [ خ َطْ طِ اِ ت ِ ] (اِخ ) خطی است موهوم که یک سر آن بمشرق و سر دیگر بمغرب که حکما در زمین بمقابله و محاذات دائره ٔ معدل النهار بر وسط زمین فرض کنند بنهجی که اگر دایره ٔ معدل النهار قاطع عالم شده زمین را هم قطع نماید، پس زمین از جایی که قطع شود همانجا خط استواست و معدل النهار، دایره ای است که تنصیف فلک می نماید از مشرق تا بمغرب و این دایره را معدل النهار از آن گویند که چون سیر آفتاب بر این دایره می گردد و لیل و نهار در جمیع عالم برابر میشود مگر در عرض تسعین و آفتاب را بر این دائره اتفاق سیر در سال دوبار افتد یکی در اول حمل و دیگر در آخرسنبله و خط استواء را، خط استوا از آن گویند که در آنجا دوازده ماه لیل و نهار برابر می باشد بالتقریب وخط استوا از جنوب چین شروع شده بر گنگ دژ و جزیره ٔ جمکوث گذشته بر جنوب سراندیب و جزایر زنگ و بر جنوب سیاهان مغرب به بحر اقیانوس منتهی میشود و خط استواء مجازاً معدل النهار را نیز گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ). دایره ٔ عظیمه ای که در وسط کره ٔ ارض رسم کنند بنحوی که آنرا بدو نیمکره تقسیم نماید و فاصله ٔ همه ٔ نقاط آن از دو قطب مساوی و برابر بود. (ناظم الاطباء). دایره ٔ عظیمه ای که محیط است بر زمین مقابل معدل النهار بر فلک و در آنجا همیشه شب و روز یکسان باشد. (از مفاتیح العلوم )
: ربع زمین ز درگهت ثلث نهند و بعد از این
زآن سوی خط استواء در خط حکمت آوری .
خاقانی .
ز خط استواء و خط محور
فلک را تا صلیب آید هویدا.
خاقانی .
تیر چون در زه نشاندی برکمان چرخ وش
گفتی او محور همی راند ز خط استوا.
خاقانی .
فلک هم دوتا پشت پیری است کو را
عصا جز خط استوائی نیابی .
خاقانی .
خط استوا بر افق سر نهاد
میانجی بقطب شمال اوفتاد.
نظامی .
گوی خاکی شکل را پیوسته از بهر ثبات
بر میان از سایه ٔ حلم تو خط استواست .
ضیاءالدین سنجری (لباب ج 1 ص 14).
|| در اصطرلاب ، خط مقسومی است که از مشرق بمغرب کشند و بر مرکز صفحه گذرد. (یادداشت بخط مؤلف ).