خط دیوانی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شکسته پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران . (آنندراج ). خط شکسته ٔ اهل دفتر. (غیاث اللغات )
: عمرها مشق جنون هر کس چون مجنون نکرد
از خط دیوانی زنجیر سر بیرون نکرد.
صائب (از آنندراج ).
ز پیچ و تاب نگر وصف خط جانان را
درین بیاض نوشتم بخط دیوانی .
وحید (آنندراج ).
ز بس حال چمن درهم شد از افسون گیسویت
خط سنبل بصورت خط دیوانی است پنداری .
تأثیر (از آنندراج ).
بیاد شمع رایت بی تامل کودک اعمی
تواند خواند بر لوح عطارد خط دیوانی .
طالب (از آنندراج ).