خطر
نویسه گردانی:
ḴṬR
خطر. [ خ َ ] (ع ص ) خرامنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (ع اِ) گله ٔ شتران . ج ، اَخطار. || چهل شتر. ج ، اَخطار. || دویست شتر. (منتهی الارب ). ج ، اَخطار. || پیمانه ٔ کلان برای غله . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد). || هزار شتر. ج ، اَخطار. || کمیز و سرگین که بر سرین شتر چسبیده باشد. خِطر. || ابر پراگنده در افق . || مشرف . یقال : انه لعظیم الخطر. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خطر یافتن . [ خ َ طَ ت َ ] (مص مرکب ) عظمت یافتن . بزرگی یافتن : تن بجان یابد خطر زیرا که تن زنده بدوست جان بدانش زنده ماند زآن از او یابد...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آنوباندیک ãnubândik (سننکریت: ánubandhikâ)**** فانکو آدینات 09163657861
خطر داشتن . [ خ َ طَ ت َ ] (مص مرکب ) آفت در مقابل داشتن . بلا در پیش داشتن . || ارزش داشتن . قیمت داشتن . اعتبار داشتن : حال این شهر بر ت...
جان در خطر انداختن . [ دَ خ َ طَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) خود را بمهلکه انداختن . جان خود را در معرض تلف نهادن . دست بکار خطرناک زدن : روزی گفتم ...
ختر. [ خ َ ] (ع مص ) مکر و غدر کردن . فریفتن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). || خبیث و فاسد ...
ختر. [ خ َ ] (ع اِ) زشت ترین غدر. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) ۞ «لن تَمُدَّ لنا شبراً من غدر الا مددنا لک باعاً من ختر». (ا...
ختر. [ خ َ ت َ ] (ع اِ) خَدَر که در نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ۞ . خدر از نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود و بر اثر آن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.