خطة
نویسه گردانی:
ḴṬ
خطة. [ خ ُطْ طَ ] (ع اِ) کار بزرگ . || حال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || جهل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || بازیچه ای است مر اعرابیان را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || اسم است از خط مانند نقطه که اسم است از نقط. || حاجت . (یادداشت بخط مؤلف ). || اقدام بر اموار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خطة. [ خ ِطْ طَ ] (ع اِ) زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند و حدود پیدا کرده تا دیگری در آن دخالت نکند. (ناظم الاطباء)...