گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خلا نویسه گردانی: ḴLA خلا. [ خ َ ] (ع حرف ) ۞ حرف استثنا بمعنی جز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی خلا خلا. [ خ َ ] (ع مص ) فروخفتن ناقه بی علتی . منه : خلات الناقة. || حرونی کردن ناقه و نگذاشتن جای را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از ل... خلا خلا. [ خ َ /خ ِ ] (از ع ، اِ) آب دست جای . پای خانه . مبرز. کاراب . بیت الخلا. فرناک . آشیگاه . (ناظم الاطباء). مبال . متوضاء. آبخانه . (یادداشت بخ... خلاء خلاء. [ خ َ ] (ع ص ) جایی که در آن کسی نباشد. خلا. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : مکان خلاء. || ... خلاء خلاء. [ خ َ ] (ع مص ) تهی گردیدن آن منزل از اهل خود. منه : خلا المنزل من اهله خلواً و خلاء. || خلوت کردن کسی با مرد خود. (از منتهی الارب... خلاء خلاء. [ خ َ ] (ع اِ) آب دست جای . متوضاء. کنیف . مبرز. مستراح . (یادداشت بخط مؤلف ). خلاء خلاء. [ خ ِ ] (ع مص ) خل ء. خلوء. رجوع به خلوء در این لغت نامه شود. خلاء همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وینگاه vingāh (دری: وینگ با پسوند گاه)***فانکو آدینات 09163657861 خلاء قدرت همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: وینگاه هانوین vingāhe-hānvin (وینگ؛ دری با پسوند گاه؛ اوستایی: hānmvin)***فانکو آدینات 09163657861 قائلین به خلا قائلین به خلأ. [ ءِ ن ِ ب ِ خ َ ل َءْ ] (اِ مرکب ) ۞ کسانی که عقیده به وجود خلأ دارند. خلع همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جب job (پهلوی) واخژ vāxež (سغدی) افشوم efŝum (سغدی: efŝumb)***فانکو آدینات 09163657861 تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود