اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلاص دادن

نویسه گردانی: ḴLAṢ DʼDN
خلاص دادن . [ خ ِ / خ َ دَ ] (مص مرکب ) رهایی دادن . خلاصی بخشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تریاک فاروق از گزیدن افعی و گزیدن همه انواع ماران و سگ دیوانه خلاص دهد و مضرت همه زهرهای دیگر که کشنده است بازدارد. (ذخیره خوارزمشاهی ).
ارجو که بسعی و اهتمام تو
زین غم بدهد خلاص دادارم .

مسعودسعدسلمان .


داند که نکرده ام گناهی
آن کس که خلاص خواهدم داد.

مسعودسعدسلمان .


بخت ار بتو راه دادنم نتواند
آخر ز خودم خلاص دادن داند.

خاقانی .


بده دینار از قیدم خلاص داد ۞ . (گلستان سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.