اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلاط

نویسه گردانی: ḴLAṬ
خلاط. [ خ َ ] (اِخ ) قصبه ٔ ارمنستان میانه می باشد و سرمای زمستانش از سردی ضرب المثل است . این قصبه در ساحل دریاچه واقع شده که در آن ماهی طرنج وجود دارد که چنین ماهی در دریای دیگر یافت نشود و آنچه از این دریا صید میشود، بسایر بلاد حمل می گردد و از غرائب آنکه در مدت ده ماه در هر سال در این دریا جانوری و ماهی وجود ندارد و بعد یکدفعه ماهی بظهور می رسد که شکار می کنند و جمعآوری می نمایند و به دریای دور می فرستند. (از معجم البلدان ) :
گر شاه بانوان ز خلاط آمده بحج
نامش بجود در همه عالم عیان شده ۞ .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خلعت یافتن . [ خ ِ / خ َ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) خلعت گرفتن . خلعت بدست آوردن .
خلعت پوشیدن . [ خ ِ / خ َ ع َ دَ ] (مص مرکب )پوشیدن خلعت . در بر کردن خلعت ، خلعتی که از جانب بزرگی فرستاده شده در بر کردن . (یادداشت بخط م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.