گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خلافت دار نویسه گردانی: ḴLAFT DʼR خلافت دار. [ خ ِ ف َ ] (نف مرکب ) نگاهدارنده ٔ خلافت . جانشین . نایب : این چور کن هوا لطافت باش وآن چور کن زمین خلافت دار.خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی دار خلافت دار خلافت . [ رِ خ ِ ف َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به دارالخلافه شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود