اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلاف کاری

نویسه گردانی: ḴLAF KARY
خلاف کاری . [ خ ِ /خ َ ] (حامص مرکب ) عمل گناهکار. عمل خاطی . عمل خلافکار. || ضد سازگاری . (یادداشت بخط مؤلف ):
بر وفق چنین خلاف کاری
تسلیم به از ستیزه کاری .

نظامی .


چون داروی طبع سازگاریست
مردن سبب خلاف کاریست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.