گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خلاف گو نویسه گردانی: ḴLAF GW خلاف گو. [ خ ِ / خ َ ] (نف مرکب ) غیرواقعگو. دروغگو. غیرمطابق واقعگو. کاذب : هر طبع که او خلاف جویست چون پرده ٔ کج خلاف گویست .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود