گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خلج نویسه گردانی: ḴLJ خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) نام قبیله ای ترک که در حدود قرن چهارم هجری در بین افغان حالیه و سیستان مسکن جستند. (یادداشت بخط مؤلف ) : برآورد میلی ز سنگ وز گچ که کس را به ایران ز ترک و خلج .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی خلج خلج . [ خ َ ] (ع مص ) کشیدن چیزی و بیرون کردن آن . || جنبانیدن . || با چشم کسی را اشاره کردن . یقال : خلجه بعینه . || مشغول کردن . سرگر... خلج خلج . [ خ َ ] (اِخ ) نام جایگاهی در نزدیکی عربه از نواحی زابلستان . (از معجم البلدان ). ظاهراً این نقطه جایگاه طایفه ٔ خَلَج بوده است . رجو... خلج خلج . [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَخلَج . رجوع به اَخلَج در این لغت نامه شود. خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (ع اِ) درد استخوان از ماندگی و کوفتگی و تباهی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (ع مص ) مبتلا گردیدن به درد استخوان از ماندگی و کوفتگی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات است که مسکن آنها در خلجستان قم می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). بنابر قول انجمن آرای ناصری : نام ... خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 70 خانوار که در کوار مسکن دارند. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به جغرافی... خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بسربالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه دارای 261 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ا... خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو. دارای 122 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل ... خلج خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرگوربخش سلوانا شهرستان ارومیه . دارای 220 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات و ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود