خلف
نویسه گردانی:
ḴLF
خلف . [ خ ُ ] (ع اِمص ) دروغ . خلاف .
- برهان خلف ؛ اثبات مطلوب به ابطال نقیض آن . قیاس خُلف . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- خلف عهد ؛ پیمان شکنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خلف عهد کردن ؛ پیمان شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خلف قول ؛ خلاف قول و پیمان . خلف عهد. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خلف قول کردن ؛ پیمان و قول و قرار شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خلف وعده ؛ عدم وفای وعده . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خلف وعده کردن ؛ بوعده وفا نکردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- دلیل خلف ؛برهان خلف . (یادداشت بخط مؤلف ).
- قیاس خلف ؛ برهان خُلف . (المنجد).
- هذا خلف ؛ این برخلاف آنچه است که از پیش مسلم کردیم . (یادداشت بخط مؤلف ). || ج ِ خلیف . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
در افسانه های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق میشد، راز خود را پنهان میکرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه میداشت که او را از پای در می...