خلف
نویسه گردانی:
ḴLF
خلف . [ خ َ ل َ ] (ع مص ) میل کردن شتر بکرانه . یقال : خلف البعیر. || آبستن شدن ماده شتر. منه : خلفت البعیر. || چپه دست شدن . || احوال گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || بر پای چپ زور دادن در راه رفتن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
در افسانه های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق میشد، راز خود را پنهان میکرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه میداشت که او را از پای در می...