اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلیده دل

نویسه گردانی: ḴLYDH DL
خلیده دل . [ خ َ دَ / دِ دِ] (ص مرکب ) مجروح دل . کنایه از دلشکسته :
بکوه و بصحرا نهادند روی
همی شد خلیده دل و راه جوی .

فردوسی .


وز آنجا بجیحون نهادند روی
خلیده دل و با غم و گفتگوی .

فردوسی .


همیشه خلیده دل و راه جوی
ز لشکر سوی دژ نهادند روی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.