اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خماندن

نویسه گردانی: ḴMANDN
خماندن . [ خ َ دَ ] (مص ) خمانیدن . رجوع به خمانیدن شود :
بدان سان که بوده نمانده همی
برو گردکان می خماند همی .

فردوسی .


بی از آنکه در ابروش گره بینی یا خم
عمودی ز چهل من بخماند چو دوالی .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.