خمپاره
نویسه گردانی:
ḴMPARH
خمپاره . [ خ ُ رَ / رِ ](اِ مرکب ) قنباره . غنباره . چیزی است هاون مانند سرگشاده که کولی [ کذا ] مجوف در آن نهند و پر از آهن ریزه نمایند و بقلعه یا که شهر اندازند آن کولی بلند شود و بزمین رسد فرورود و بعد از لحظه برآید و بپاشد.(لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). قسمی توپ با لوله ٔ کوتاه که پیاده نظام حمل می کند و با آن اشیانه ٔ مسلسل حریف را از مقابل برمی دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). || گلوله ای که در خمپاره بکار می رود. || قسمی آتش بازی که چون گلوله به هوا شود و آنجا بترکد و بیشتر برنگهای مختلف . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
خمپاره چی . [ خ ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه در لشکرها بکار خمپاره می پردازد.
دره خمپاره . [ دَرْ رَ خ ُ رَ / رِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین ، میان شیرین آباد و قصرشیرین ، در 739هزارگزی تهران . (یادداشت...
خمپاره انداز. [ خ ُ رَ / رِ اَ ] (اِ مرکب ) توپ گونه ای که خمپاره می اندازد. خمپاره . || (نف مرکب ) کسی که مسؤول تیراندازی با خمپاره است .
خمپاره بستن . [ خ ُ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) محلی را زیر آتش خمپاره گرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).