اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خم درخم

نویسه گردانی: ḴM DRḴM
خم درخم . [ خ َ دَ خ َ ] (ص مرکب ) پیچ درپیچ . پیچان .
- خم بچیزی داشتن . کنایه از درصدد خرابی بودن کسی . (آنندراج ) :
آه من خم در خم افلاک دارد روز و شب .

سالک یزدی (از آنندراج ).


- خم در خم کسی داشتن ؛ کنایه است از درصدد خرابی بودن کسی . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.