خموش طهرانی . [ خ َ ش ِ طِ ] (اِخ ) نام او محمد و اصل او از شیراز ولی مولد و منشاء او طهران بود و بشغل خیاطت معاش می کرد. در صباوت و خردی به دبستان نرفته بود و امی بدون سواد و بی اطلاع از عروض و قافیه قریب شصت سالی شاعری کرده و ده هزار بیت گفت و بر کاتبی خواند و او آنها را برشته ٔ تحریر کشید. این اشعار اغلب در مدح ائمه ٔ اطهار و بزرگان دین اند و اینک چند بیت از آنها:
ای رخت اندر نظر آینه ٔ حق نما
پرتو رخسار تو آیت صنع خدا
لعل سخنگوی تو رهزن اهل سخن
طاق دو ابروی تو قبله ٔ اهل صفا
نفحه ٔ جعد تو برد نکهت مشک و عبیر
نافه ٔ زلف تو کاست رونق چین و ختا.
و نیز این چند بیت از غزلی ازوست :
ای ذکر توزینت زبانها
لطف تو توان ناتوانها
مقصود تویی به کعبه و دیر
لیکن بتفاوت بیانها
جز حمد و ثنای تو نخیزد
از کام جرس به کاروانها
سر چون کشم از کمند حکمت
ای در کف قدرتت عنانها.
(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 105 و 106).