گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خمیر کردن نویسه گردانی: ḴMYR KRDN خمیر کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرشتن . بسرشتن . عجن . (یادداشت بخط مؤلف ) : خوی نیکست و عقل مایه ٔدین کس نکرده ست جز بمایه خمیر. ناصرخسرو. || نرم کردن . بشکل خمیر درآوردن : بدست آهن تفته کردن خمیربه از دست بر سینه پیش امیر.سعدی (گلستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی خرد و خمیر کردن خرد و خمیر کردن . [ خ ُ دُ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقطعات بسیار ریزه شکستن . ترش کردن خمیر بعدازخمیرکردن آرد مدتی آنرا به همان حال گذاشته تا برای پختن آماده شود که برای این مرحله آماده سازی ترش کردن می گویند نانی که باخمیر ترش شده آماده می ش... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود