خمیرة
نویسه گردانی:
ḴMYR
خمیرة. [ خ َ رَ ] (ع اِ) خمیرمایه . برازده . مایه خمیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || طبیعت . طبع. طینت . طویت . کیان . کینونت . فطرت . نهاد. گهر. گوهر. خلقت . جبلت . آب و گل . ذات . (یادداشت بخط مؤلف ). || مقوا که کنند نه از کاغذهای برهم نهاده ٔ چسبانیده بلکه از خمیر مایه ٔ کاغذ. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.