خنده روی . [ خ َ دَ
/ دِ ] (ص مرکب ) مقابل ترش روی . بشاش . خوش خلق . مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف )
: صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی .
طغرا (از آنندراج ).
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است .
کلیم (از آنندراج ).
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی
من بصد جوش تبسم گریه ٔ ماتم کنم .
طالب آملی (از آنندراج ).