اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خنگ بید

نویسه گردانی: ḴNG BYD
خنگ بید. [ خ ِ ] (اِ مرکب ) خار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). || خار سپید. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) :
تن خنگ بید از چه باشد سپید.

رودکی .


گر آهوست بر مرد موی سپید
ترا موی سرگشت چون خنگ بید.

فردوسی .


سر از پیری ارچه شود خنگ بید
ز یزدان نباید بریدن امید
نه هر کاو جوان زندگانیش بیش
بسا پیر ماند و جوان رفت پیش .

اسدی .


بتو داشتم عود هندی امید
کنون هستی از آزمون خنگ بید.

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.