خواء
نویسه گردانی:
ḴWAʼ
خواء. [ خ َ ] (ع مص ) پیاپی شدن گرسنگی بر کسی . || آتش ندادن آتش زنه . یقال : خوی الزند. || خالی شدن خانه از اهل خود. منه : «خوت الدار» یا «خویت الدار خیاً، خویاً، خواه ٔ، خوایةً». || ویران شدن و خراب شدن . || تهی شدن شکم زن بزادن بچه . یقال : «خوت المراءة» یا «خویت المراءة خوی و خواء || » غذا نخوردن زن بوقت زادن بچه . || بی باران شدن ستارگان . گذشتن مدت نوء نجمی بی باران (مفاتیح ). منه : خوت النجوم . || ربودن چیزی را. (منتهی الارب )(از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خوی الشی ٔ.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پرآن خا. [ پ ِ ] (اِخ ) قسمتی از معبد نیث بود وپس از خرابی آن داریوش بزرگ فرمان داده بود که آنراعمارت کنند. رجوع به ایران باستان ج 1 ...