خواب چارپهلو. [ خوا
/ خا ب ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب چهارپهلو. کنایه از خواب دراز بافراغت . (آنندراج )
: از شبیخون خران سنگش به مینا می خورد
باغ کز بادام خواب چارپهلو میزند.
؟ (از آنندراج ).
شده خورشید فرش درگه او
کند چون خشت خواب چارپهلو.
سلیم (از آنندراج ).
چون نگریم خون که بخت تیره در دامان من
همچو داغ لاله خواب چارپهلو می کند.
قیمای توجی (از آنندراج ).