اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوابیده چشم

نویسه گردانی: ḴWABYDH CŠM
خوابیده چشم . [ خوا / خا دَ / دِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) بسته چشم . (یادداشت بخط مؤلف ). || با چشم خمار. با چشم فروافتاده مژگان که موجب زیبایی آن است :
قاصرات الطرف ؛ کنیزکان خوابیده چشم . || بی اعتنائی . بی اهمیتی :
همان کژه بینی و خوابیده چشم
دل آگنده دارد تو گویی بخشم .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.