اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خواجگان

نویسه گردانی: ḴWAJGAN
خواجگان . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِ) ج ِ خواجه . (ناظم الاطباء). رجوع به خواجه شود :
ای خواجگان دولت سلطان به هر نماز
او را دعا کنید که او درخور دعاست .

فرخی .


یک روز برملا خواجگان علی و عبدالرزاق پسران خواجه احمد حسن را سخنی چند سرد گفت . (تاریخ بیهقی ). رعیتی مستظهر و خواجگانی متمول در عهد او بر مساکن مسکنت بنشستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
خواجگان در زمان معزولی
همه شبلی و بایزید شوند.

شیخ نجم الدین رازی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
خواجگان . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ](اِخ ) نام سلسله ٔ نقشبندیه . (یادداشت بخط مؤلف ).- سلسله ٔ خواجگان ؛ سلسله ٔ نقشبندیه . (یادداشت مؤلف ). رجوع ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.