اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوار

نویسه گردانی: ḴWAR
خوار. [ خ ُ وا ] (اِ) خوردنی . طعام . خوراک . توشه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خار سه پهلو. [ رِ س ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارسه گوشه . رجوع به خار سه گوشه شود.
خار سه گوشه . [ رِ س ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارسه پهلو. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 378). حَسَک . خارسه سو.
خار بگماشتن . [ ب ِ گ ُ / ب ُ / گ ْ ت َ] (مص مرکب م ) خار در مکانی قرار دادن : دل برده و بگذاشته بر سینه ٔ ما غم گل برده و بگماشته بر دیده ٔ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خار خشک زهردار. [ رِ خ ُ ک ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارخشکی که سم دارد و استعمالش مسمومیت آرد. ضریع. (بحر الجواهر).
خار در تن شدن . [ دَ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خار به تن انسان فرورفتن . خار در تن انسان نشستن . شوک . (دهار).
خارخسک (tribulus terrestris) از جمله گیاهان دارویی است که نام عجیبی دارد. براساس ترجمه هندی آن، گیاهی است که وقتی در پای فیل فرو می‌رود، فیل فریاد می‌...
خار در پای شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب م ) خار و تیغ در پای انسان شدن . شاکه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
خار در جائی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب )خار در محلی قرار دادن بجهت منع دخول . خارنشین کردن شیئی . ایجاد مانع کردن . رجوع به کلمه ٔ تشویک ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.