اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوار گشتن

نویسه گردانی: ḴWAR GŠTN
خوار گشتن . [ خوا / خا گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی اعتبار گشتن . ناچیز گشتن . بحساب نیامدن . بی قدر گشتن . بی ارزش گشتن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دائم شود خوار.

رودکی .


دریغا که دانش چنین خوار گشت
ندانم کسی کش بدانش هوی ست .

ناصرخسرو.


مستهان و خوار گشتند از فتن
ازوزیر شوم رای و شوم فن .

مولوی .


|| ذلیل شدن . بدبخت شدن . بیچاره شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.