اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوار و زار

نویسه گردانی: ḴWAR W ZʼR
خوار و زار. [ خوا / خا رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نزار. ذلیل . بی قدر. ناچیز. (یادداشت بخط مؤلف ). پریشان . تنگدست . (ناظم الاطباء) :
یکی را برآری بچرخ بلند
یکی را کنی خوار و زار و نژند.

فردوسی .


دانی که چگونه من به یمگان
تنها و ضعیف و خوار و زارم .

ناصرخسرو.


سبزوار است این جهان کج مدار
ما چوبوبکریم در وی خوار و زار.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.