خواری و زاری . [ خوا
/ خا ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خواری . بدبختی . پریشان حالی .
-
به خواری و زاری ؛ ببدبختی و پریشانحالی
: ز کاوس شاه اندرآیم نخست
کجاراز یزدان همی خواست جست
که بر آسمان اختران بشمرد
خم چرخ گردنده را بنگرد
بخواری و زاری بساری فتاد
ز اندیشه ٔ کژ و از بد نهاد.
فردوسی .
-
به صد خواری و زاری ؛ به صد بدبختی و بیچارگی .