خواس
نویسه گردانی:
ḴWAS
خواس . [ خ َ ] (اِ) ترس . بیم . هراس . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
میش خاص . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ٔ شهرستان ایلام با 7 آبادی و 1855 تن جمعیت . این دهستان منطقه ای کوهستانی است و ...
خواص خوان . [ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه خواص ادویات را یک یک وانماید. (آنندراج ).
عمر خاص . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) لقب جرجیس پیغمبر که کافران سه بار او را کشتندو باز زنده شد. (از آنندراج ). رجوع به جرجیس شود.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ارتاگات ártâgât (سنسکریت: árthagata) **** فانکو آدینات 09163657861
خاص و عام . [ خاص ْ ص ُ عام م ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) همه . همه ٔ افراد. بزرگ و کوچک . مقرب و غیر مقرب . محرم و غیر محرم . افراد عادی و غیر عا...
خلعت خاص . [ خ ِ / خ َ ع َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خلعت گزیده . خلعتی که جز خلعت مرسوم است و برای بزرگداشت بکسی داده میشود : شربت خ...
خاص کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 12 هزارگزی چنوب آمل و یک هزارگزی باختر شوسه آمل به ...
خاص شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برگزیده شدن . اختصاص یافتن . خاص گردیدن . اِغتِزاز. (ناظم الاطباء).- خاص شدن بچیزی ؛ اختصاص یافتن به آن ...
خاص پوره .[ رَ / رِ ] (اِ) اطاق خدمتکاران . (ناظم الاطباء).
پیله خاص . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ زنجان و میانج میان سردهات و تازه کند. در 384400 گزی تهران .