خواص
نویسه گردانی:
ḴWAṢ
خواص . [ خ َوْاص ص ] (اِخ ) ابراهیم . از بزرگان صوفی است . رجوع به ابراهیم خواص شود.
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خواص . [ خ َ واص ص ] (ع اِ) مردمان خاص .ضد عوام . (ناظم الاطباء). ج ِ خاصّه . نزدیکان . مقربان : احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم...
خواص . [ خ َوْ وا ] (ع ص )خوص فروش . (ناظم الاطباء). آنکه برگ خرما فروشد. (یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه برگ خرما بافد زنبیل را. زنبیل باف . ...
(= خاصیت ها) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَتیشان (یَتیش از پهلوی: پَتیشْن= خاصیت + پسوند «ان»)
گاتیشان (گاتیش از پهلوی: گَتیشْن= خاصیت + «...
خواص خوان . [ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه خواص ادویات را یک یک وانماید. (آنندراج ).
باغ خواص . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران که در 8 هزارگزی باختر مرکز بخش و 7 هزارگزی راه شوسه واقع ...
توحید خواص . [ ت َ / تُو دِ خ َ واص ص ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به توحید عیانی کشفی و توحید و دیگر ترکیبهای آن شود.
فلفل خواص . [ ف ِ ف ِ ل ِ خ َ واص ص ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماهودانه است که حب الملوک نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
خواص مغربی . [ خ َ ص ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابوسلیمان . از بزرگان بود. رجوع به ابوسلیمان خواص مغربی در این لغتنامه و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 394 و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابراهیم خواص . [ اِ م ِ خ َوْ وا ] (اِخ ) ابواسحاق بغدادی . اصلاً ایرانی و پدرش از مردم آمل بوده و چون تولد و پرورش ابراهیم در بغداد بود به ...