خوال
نویسه گردانی:
ḴWAL
خوال . [ خوا / خا ] (اِ) خُوال . (برهان قاطع). رجوع به خُوال شود.
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
خوش خط و خال . [ خوَش ْ / خُش ْ خ َطْ طُ ] (ص مرکب ) آنکه ظاهری فریبا و زیبا دارد. گویند فلان مار خوش خطوخالی است ؛ یعنی ظاهری فریبنده و باطن...
خال گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) خال بر روی بشره گذاشتن مرتزیین را. || نقطه بر چیزی گذاشتن . || لکه ٔ بدنامی بر کسی نهادن . نسبت فس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خال المؤمنین . [ لُل ْم ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب معاویةبن ابی سفیان است چه ام حبیبه بنت ابی سفیان و ام المؤمنین خواهر معاویه است .
خال کوبی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خال کوفتن . کبودزنی کردن . وَشم . تَوشیم .