اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوان

نویسه گردانی: ḴWAN
خوان . [ خ ِ / خ ُ ] (معرب ، اِ) معرب خوان فارسی . هرچه بر وی طعام خورند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اَخْوِنة، خون .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
خان عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . ناحیه ای است واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری ...
خان سپنجی . [ ن ِ س ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کاروانسرای سپنجی و کنایه از این جهان گذران است : نانت در انبان نهادستند و بارت را بخرخ...
خان قشلاقی . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 12 هزارگزی جنوب اردبیل و 5 هزارگزی شوسه ٔ خلخال ...
خاندوران خان . [ دَ ] (اِخ ) صمصام الدوله از امرای مهم عهد محمدشاه است . او از بزرگان دربار محمد شاه هندی بوده و در جنگ نادرشاه عملیاتی از ...
خان زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه زنبوران . رجوع به کلمه ٔ خان شود.
خان سهامی . [ ن ِ س َ ] (اِخ ) یکی از شعراست و تخلص او سهامی است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 285)...
خان طاووس . (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 8 هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومی...
المجنه خان .[ ] (اِخ ) ابن ترک بن یافث بن نوح . از اجداد تاتار ومغول و از پادشاهان ترک بود که پس از پدر بسلطنت رسید. وی پادشاهی عادل بود ...
ابوطالب خان . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ابن حاجی محمدبیگ خان . مولد او لکهنو به سال 1165 هَ . ق . و او از نژاد غیر هندی و ظاهراً ایرانی یا ترک است وی ...
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ارسلان خان اول شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.