خوان
نویسه گردانی:
ḴWAN
خوان . [ خ ُ ] (ع اِ) ماه ربیعالاول در جاهلیت . خَوّان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
خان بالیغ. (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان بالیق . (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان اندبیل . [ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان هروآباد. شمالاً و غرباً محدود ببخش سنجبد و شرقاً بشهرستان طالش و جنوباً ببخ...
خان ازبک . [ ن ِ اُ ب َ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان ازبک است که در اواخر عمر سلطان ابوسعید بهادر از آلوس اردوی طلایی قصد حمله بمملکت او کرد و ا...
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هلوخان . وی پسر هلوخان اردلان است . احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تم...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) شمس الدین محمد اتگه از شعرای هندی است . صبح گلشن او را چنین یاد می کند. شمس الدین محمد اتگه متخلص به خان ...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) میرزا عزیز کوکه خلف شمس الدین محمد اتگه است . صبح گلشن درباره ٔ او آرد:او مردی دیندار، تقوی شعار، معدلت دثار و ...
خان احمدی . [ اَ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 102 هزارگزی باختری لار. این دهستان در کنار راه عمو...
خان احمد. [ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است در غرب ایران و بنام زینوئی خان احمد معروف است (زینوئی بمعنی گردنه میباشد) و خط سرحدی غر...
خان آرزو.[ ن ِ رِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای هند و در فرهنگ آنندراج به اشعارش در موارد عدیده استشهاد شده است .