گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خوان ریزه نویسه گردانی: ḴWAN RYZH خوان ریزه . [ خوا / خا زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریزه ٔ خوان . ته سفره . ته مانده ٔ سفره : چون بخوان ریزه ٔ تو پروردم نعمت از خوان تو بسی خوردم . نظامی .چون ز خوان ریزه خورد شد روزی می در آمد بمجلس افروزی .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی ریزه خوان ریزه خوان . [ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) که بدی گوید آهسته . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریزه خوانی شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود