اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خواهش کننده

نویسه گردانی: ḴWAHŠ KNNDH
خواهش کننده . [ خوا / خا هَِ ک ُ ن َ ن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) شافع. شفیع. (مهذب الاسماء). مستدعی . خواهنده . خواهش کن :
چو بشنید پرویز پوزش گران
برانگیخت از هر سویی مهتران
که باشند خواهش کنان پیش شاه
نبرّد دم و گوش اسب سیاه .

فردوسی .


|| متوسل . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.