اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوب آمدن

نویسه گردانی: ḴWB ʼAMDN
خوب آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدن . پسندیده آمدن . نیکو آمدن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
کبت نادان بوی نیلوفر بیافت
خوبش ۞ آمد سوی نیلوفر شتافت .

رودکی .


مرا گفت خوب آمد این رای تو
به نیکی گراید همی پای تو
نبشته من این نامه ٔ پهلوی
بپیش تو آرم مگر نغنوی .

فردوسی .


سخت خوب آید این دو بیت مرا
که شنیدم ز شاعری استاد.

فرخی .


هرچند بدین سعتریان درنگرم من
حقا که بچشمم ز همه خوبتر آیی .

منوچهری .


- خوب آمدن استخاره ؛ نیک نشان داده شدن قصد بوسیله ٔ استخاره .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.