خوب سیر. [ی َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. (ناظم الاطباء)
: خنک آنان که خداوند چنین یافته اند
بردبار و سخی و خوب خوی و خوب سیر.
فرخی .
شادمان باد و بکام دل خویش
آن پسندیده خوی خوب سیر.
فرخی .
گردونْش همی گوید ای خوب سیر میرا
هم فضل و هنر داری هم جاه و خطر داری .
فرخی .
از خداوند نظر چشم همی داشت جهان
بجهانداری نیکونیت و خوب سیر.
فرخی .