خور
نویسه گردانی:
ḴWR
خور. [خ َ ] (ع اِ) زمین پست . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || شاخی از دریا. (منتهی الارب ) : فما اخذوه [ ای العرب ] من الفارسیه الخور و هو خلیج البحر. (از جمهره ٔ ابن درید از سیوطی در المزهر). || ریختن گاه آب دریا. (منتهی الارب ). || لنگرگاه . (یادداشت بخط مؤلف ) : فاذا جازت السفینة الابواب و دخلت الخور صارت الی ماء عذب الی الموضع الذی رسی الیه من بلاد الصین و هو یسمی خانفو. (اخبار الصین و الهند).
واژه های همانند
۱۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لوطی خور کردن . [ خوَرْ / خُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در معرض چپاول و غارت نهادن . بتاراج بردن .
خلیج یا کنداب بخشی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد؛ یا به سخنی دیگر به پیشروی آب در خشکی، کنداب گویند. در فارسی «شاخاب»، «شاخابه» و «شاخاوه» هم گ...