اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خور

نویسه گردانی: ḴWR
خور. (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 50هزارگزی شمال باختری خوسف سر راه مالرو عمومی خوسف به طبس . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای مناطق گرمسیری و 460 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و کنجد و پنبه و شغل اهالی مالداری و قالی بافی و راه اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
لوطی خور کردن . [ خوَرْ / خُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در معرض چپاول و غارت نهادن . بتاراج بردن .
خلیج یا کنداب بخشی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد؛ یا به سخنی دیگر به پیشروی آب در خشکی، کنداب گویند. در فارسی «شاخاب»، «شاخابه» و «شاخاوه» هم گ...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.